خوبِ من! خوبِ اتفاقیِ من!
فصلِ آرامِ روحِ یاغیِ من!
با افق های روشنِ خوشبخت
تو شدی نقطه ی تلاقیِ من
از تبِ شانه هات باخبر است
شهرِ موهای پرکلاغیِ من
دوست دارد تو کوچه اش باشی
چشمِ بی تابِ چلچراغی ِ من
روح سیمرغ می دمی در من
گنبدِ سبزِ هفت طاقیِ من
مثل سیمرغ جاودانه شوی
و بقای تو باد باقیِ من!
ZibaMatn.IR