زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

پاییز تب کرده
از گستاخی های دخترش
از آذری که حالا بی پروا پاتند کرده
از این عشق ممنوعه
از دلبستگی ته تغاری اش به آفتاب تنبل زمستان
بی خود نیست که
آذر هرروز بیشتر یخ می زند
می خواهد
دل قندیل بسته ی پسر زمستان را ببرد
بیچاره آذر نمی داند
ایل و تبار فصل سرد
همگی می بارند برای رویش
برای سرسبزی
برای بهار
برای اردیبهشت و عطر بهار نارنجش
نه برگ ریزان خزان
شاید هم
می داند و خودش را زده به کوچه علی چپ
به همان جایی که
گاهی
همه مان برای ادامه دادن به آن نیاز داریم
نیاز داریم
که
نبینیم و نفهمیم و....
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید

انتشار متن در زیبامتن
×