اگر از پس دوست نداشتنت برمی آمدم، تا به حال هزار بار رفته بودم.
دوست نداشتن تو کار من نیست.
دوست داشتنت هم آسان نیست.
هیچ دوست داشتنی آسان نیست.
راه هیچ عشقی هموار نیست.
اما دیوانه که باشی تنهای تنها حتی در تاریکی شب میزنی به دل کوه و عین خیالت نیست که چه میشود.
چشم میدوزی به ماه و نفس نفس زنان بالا می روی.
به قله که فکر می کنی چشم هایت برق می زند و باز می روی.
می روی و به هیچ چیز جز رسیدن فکر نمی کنی.
به اینکه شاید قله، یک پرتگاه باشد و همین که برسی، سنگی زیر پایت بلغزد و سقوط کنی.
دیوانه که باشی، به هیچ چیز فکر نمی کنی، چشم ها را می بندی، عاشق می شوی و بی هوا پیش می روی.
حتی شاید به سمت پرتگاه و به هدف سقوط
ZibaMatn.IR