متن پرتگاه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات پرتگاه
در لاب ِ لای ِ دلشوره ها و ترس ها یم
لب پرتگاه ایستاده ام
میدانم دستم را نمیگیری
فقط محض رضای خ دا پرتم نکن !
تلخ ترین لحظه آن جا بود که لبهٔ پرتگاه ایستادیم اما کسی نگرانمان نشد ...
شاید انقدر ساکت ماندیم که فراموشمان کردند ..!
گاهی خودت را گم می کنی ...
جایی میان هیاهوی ذهنت ...
در انتهای وجودت سکوت نامت را فریاد می کند ...
جادهٔ خیال را طی می کنی به مرز افکارت ...
در دل تاریکی آرزو را به آتش می کشی و تیغ بغض ردی می شود بر گلویت ......
در حال بارگذاری...