زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
3.0 امتیاز از 1 رای

امان ازاین دل دیوانه، هجران را نمی فهمد
ندای این رخ زار پریشان را نمی فهمد

چنان بنشسته در کویش که گویی یارمی آید
ولی آن بی وفا بشکست پیمان را، نمی فهمد

بیا ای نازنین یارم، که بی تو دل نخواهد ماند
دوای درد او وصل است، درمان را نمی فهمد

چه گویم ازجفای یار گویم، یا ز بی مهری
که یوسف هم فراق پیر کنعان را نمی فهمد

دلم همچون اسیری در قفس بی تاب میگرید
چو بلبل در فراق گل، گلستان را نمی فهمد

بیا ازجان ودل بگذر، فدای یارکن دل را
اگرچه یار و دلدارت، دل وجان را نمی فهمد

بدان«شبنم»که تقدیرت چنین باشدکه میببنی
به سرکن با فراق او، که او آن را نمی فهمد
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید


انتشار متن در زیبامتن