وقتی که تو بی شال در این شهر بتابی
دیگر چه ثوابی؟ چه گناهی؟ چه عذابی؟
.
دل می بری از قاضی و از شیخ و مریدان
با قاضی دلداده، چه حکمی؟ چه عِقابی؟
.
تا جام لب سرخ تو بر کام فقیه است
حَد کی خورد آن کس که خُرَد جام شرابی؟
.
با دیدن ماه رخ تو عید بگیرند...
مردم و شود روزه فراموش، حسابی
.
حوری تویی و آتش چشمان تو سوزان
دیگر چه بهشتی؟ چه عذابی؟ چه کتابی؟
.
ترسم که فراموش شود مذهب مردم
وقتی که تو بی شال در این شهر بتابی
ZibaMatn.IR