رفتی اما یک نفس چشم انتظارت نیستم
تا ابد هم بر نگردی بی قرارت نیستم
می دهم تن را به زیر تیغ تهمت ها ولی
دیگر آن حلاج مست سر به دارت نیستم
آنقَدَر بر من ستم کردی که در تنهایی ام
بارها گویم چه بهتر در کنارت نیستم
میزنم در خلوتم پیوسته بر سیم سکوت
تا بفهمی نغمه در آهنگ تارت نیستم
زهر ِ مارم باد اگر دل را ببندم بر لبت
گر شراب کهنه هم باشی خمارت نیستم
من کویری زاده یِ خونین دلِ تفتیده ام
چشمه ی شیرین ِ آب خوشگوارت نیستم
در حقیقت روز اوّل دل گرفتارت نبود
بعدازین هم ای عسل بانو دچارت نیستم
ZibaMatn.IR