100 متن کوتاه هوس ۱۴۰۳ جدید 2025

ما آرزو کردیم و حسرتش رو خوردیم
دیگران هوس کردن و لذتش رو بردن...

آدمی سرانجام عاشق هوس خویش است ، نه آنچه هوس کرده است.
فردریش نیچه
فراسوی نیک و بد قطعه 175

محکم بغل کن..
بستر تنهایی را
در جهانی که
همخوابی هوس را
بدل می زنند به نام عشق

من اِمشَب آرزو که نه!!!

من هوس، کردم تو را.

فرزانه طالبی پور

آقای قاضی
عیب از خودمون بود
هر هوس رو به غلط،عشق حسابش کردیم.

‌ظاهر آراسته‌ام در هوس وصل ولی
من پریشان‌تر از آنم که تو می‌پنداری... ‌

هوَس کرده ام

که تو بآشی

مَن بآشم

و هیچکس نبآشَد آنگآه

دآغترین آغوش هآ رآ از تنَت و شیرین ترین بوسه هآ را از

لبانَت بیرون بکشَم

به تلافی تمام ِ روزهایی که میخواهمَت

و نیستی ...

عشق؛
یک فنجان چایِ قند پهلوست!
آخ که اگر به موقع هوس کنی چقدر میچَسبد..!

درد یعنی که شبی بین غم و بی خوابی
هوس دیدن یاری که تورا کشت، کنی...

دوست داشتنت هوس نیست
که باشد و نباشد
نفس است
تا باشم و باشی...

️️️

نه غمی می رود و نی هوسی می آید

عجب ای دل که هنوزت نفسی می آید

چقدر عاشقان تقلبی زیاد شده اند ؛ آنان که هوس را بجای عشق درآغوش کشیده اند

آخ هوس بغلتو کردم
دلم میخواد چشمامو ببندم
و ببینم تو حصار بازوهات قفلم کردی عشقم

آن دخترک شوخ و بسی مست ملولم
تو آن پسر اهل دل و شعر شعوری
من لوس و ادا دار بسی عاشق دیدار
تو دور از هوس و شهوت و احوال گنه دار
گاهی به من خسته ی عاشق نظری کن
نازی بخر و باز بکن مطلب دیدار

حکم کند نظردهد فلک بجای من و تو
غلط نوشته میشود فقط به پای من وتو
عشق اگر هوس بُود آتشِ جانِ تو ومن
وای به حالِ تو و من روز جزای من وتو

دلی که پیش تو ره یافت باز پس نرود
هواگرفته ی عشق از پی هوس نرود

تا که داد دستم؛ سیبِ هوس
گاز زدم؛ کِرمو بود!
شیما رحمانی

در دهانم شعر، جانم در قفس
زخم هایِ پیکرم؛ سود از هوس
شیما رحمانی

در دهانم باز، در گوشم قفس
زخم هایِ جانِ من؛ سود از هوس
(باز: پرنده ی شکاری. سود: نتیجه)
شیما رحمانی

یه وقت زشت نباشه که....
به هوس یه غریبه میگیم ؛عشق
ولی به دلواپسی مادر میگیم؛ گیر دادن!

در دورهٔ ما عشق فقط بند هوس شد
با یک بغل و بوسه گرفتار قفس شد
تا بوسه اصابت نکند بر بن قلبت
بیهوده لب آلوده به آن بوسهٔ کَس شد

عشق برای زن
نه هوس است نه نادانی
معنایش ماندن
تا پای جان است
با زن روراست باش
و زنانگی هایش
رابفهم ،،
تا تمام دنیایش را
بی منت به پایت بریزد.

در سر هوس عشق تو دارم همه روز
در عشق تو مست و بیقرارم همه روز


️️️

چال لپ است دیگر ...
گاهی هوس می کند رخ بنماید و هوش و حواس مذکر جماعت را به یغما ببرد...!

چنان گلی که هوس می کنم برای تبرک
به دست خویش ز پیراهنت گلاب بگیرم

هرکس هوس سخن فروشی داند

من بنده آنم که خموشی داند

افطار نکرده هوس بوسه نمودی
بی شک که عجولانه ترین کار جهان است

بخدا دل ندهم من به دل و حرف کسی
پیش رویم تو که باشی ندارم هوسی

اعظم کلیابی بانوی کاشانی