زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
4.0 امتیاز از 2 رای

قصه ی من قصه ی اون آدمیه که خواسته عاشق نباشه و دل بکنه بره، بارها و بارها خواسته، اما نتونسته.
اگه یه روزی ام بره، خودشو پیش تو جا میذاره. اون که میره من نیست. یه آدم دیگه ست که من نمیشناسمش. یه آدم جدیده با خلق و خوی جدید. یه آدمی که میره و معشوقه ی تو رو تو بغل خودت جا میذاره.
هربار که میخوام ازت دل بکنم، دیگه خودم نیستم، دیگه آروم نیستم، دیگه خنده هام واقعی نیست، دیگه اعتباری به حرفا و فکرام نیست.
هربار که میخوام بذارم و برم، به کل بیخیالِ هرچی از زندگیم میخوام، میشم. میزنم زیر همه چی و میشم یه تیکه سنگ، منتها یه تیکه سنگ گریون که از اشکاش رودخونه میسازه تا همون رودخونه باز برسونتش به دریای قلب تو.
حتی همون منی که من نیست و ندارتت، با تمام وجودش پر میکشه سمت تو و دستات، تو و چشمات، تو و حرفات.
منِ بی تو من نیست. منِ بی تو اصن آدم نیست. یه آواره ی بی نام و نشونه که بازم تو کوچه پس کوچه های شهر پیِ ردی از تو میگرده.
تو نباشی، حرفات نباشه، عاشقت بودن نباشه، دلتنگی ای که وجودمو مچاله می کنه نباشه، اون همه خاطره و این همه رویا تو مشتم نباشه، چی میمونه از من؟
یه عمر گشتم اما پیدا نکردم منی رو که تو رو نخواد و عاشقت نباشه.
توام نگرد! نیست.
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید

انتشار متن در زیبامتن
×