این روزها دوست دارم قدری از دنیای مجازی فاصله بگیرم هر لحظه که وارد آن می شوی خبر فوت یک عزیزی را می شنوی. قدری تأسف می خوری که چقدر همه چیز پوچ و بی ارزش شده است. برخی لحظه ها هستند که آرزو می کنی ای کاش می توانستی زندگی را درآن لحظه متوقف کنی. خیلی تلخ است، درد دارد \امروز\ حرفی برای گفتن نداشته باشی و کاری جز تأسف خوردن و گفتن \خدا رحمتش کند\ از دستت برنیاید. با کسی جز خدا نمی توانی حرف دلت را بگویی اما، نمی دانم که او هم گوش می سپارد به تمام دل خستگی هایت یا نه؟! در حالِ سپری کردن روزهای عجیب و غریبی هستیم نه می توانیم زنگ بزنیم به کسی بگوییم که حالمان خوب نیست بیا...
نه می توانیم جایی برویم، نه هیچ با هم بودن هایی که بار این غم را کم تر کند. گرچه این روزها طعمش تلخ تر، غم هایش بیشتر و دل خوشی هایش کم تر شده است،ولی بعضی از همین دلخوشی ها هستند که تاریخ انقضاء ندارند. فقط نفس بکش، نفس بکش تا رَد شود تا تمام شود و دوباره همه کنار هم باشیم.
ZibaMatn.IR