متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
متن عطیه علیپور
زیبا متن : مرجع متن های زیبا
جملات عطیه علیپور
جمله عطیه علیپور
کاش می شد چشم هایم را ببندم و فقط صدای باد باشد، صدای آبشارها و صدای خواندن چلچله ها و بوی نم باران و عطر شکوفه های بهاری. من باشمُ آن تک درخت بالای تپه ی سبز میان آن دشت زیبا، نرسیده به هفت غار.
من همان درختی باشم که شاخه هایش می تواند آشیانه ای برای تو باشد.
به قولِ محمود درویش:اگر باران نیستی، درخت باش!
براستی که درخت بودن، انتهای خوشبختی ست حتی اگر از شاخه هایت کبریت بسازند!
شاید به وقت دلتنگی کسی هیزم های آتش را با دست های تو روشن کند.
...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن درخت
متن خوشبختی
متن دلنوشته
متن محمود درویش
این روزها کلمه ای برایم بسیار خاص و با اهمیت شده است؛
همه ی مان بسیار شنیده ایم و می دانیم معنا و مفهوم اش چیست.
کلمه ای به نام لیاقت که در کمتر کسی می توان پیدایش کرد.
بزرگترین اشتباهی که در قبال انسان ها انجام می دهیم اینست،
طولانی تر از آن چه که آدم ها لیاقت دارند، اجازه می دهیم در
زندگی مان بمانند. این را فراموش می کنیم هر آدمی که وارد
زندگی ما می شود دلیل بر این نیست که ماندگار باشد، آن ها
می آیند تا به تو ثابت کنند که هر آدمی لیاقت خ...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن متعهد بودن
متن لیاقت
متن دلنوشته خاص
یک جا نوشته بود:برید کنار یک گلدون و از آدمی که دوسش دارید
براش صحبت کنید اگر پژمرده شد یعنی اون آدم
زندگی شما نیست، و اما اگر پژمرده نشد...!
دوست داشتن خیلی حسِ عجیبیه؛ هرجا میری
هرکاری می کنی، با هرکی حرف می زنی، به صورت مجزا
یک جایی تو بدنت حضور پیدا می کنه و از یک جایی به بعد
دیگه یک بخش اضافه نیست
یک قسمت همیشگی از خودته!
و دوست داشتن به این معنی نیست که دنیارو بهش بدی،
بلکه به این که باعث بشی حس کنه اون تنها فردیِ
که تو این دنیاس...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن دوست داشتن
متن عشق
متن علاقه
متن حس عجیب
متن دلنوشته
📝Atiyeh Alipoor
عشق چیست؟ عاشق کیست؟
هنگامی که از خودت می پرسی عشق چیست
دو دست آتشین و گرم راتصور کن که در هم گره خورده اند!
و دو نگاهی که در هم گُم شده اند و برای سالیان سال حرف های
ناگفته ها دارند.
و دو قلبی را که در برابر وسعت یک احساسِ ناب به لرز افتاده اند.
و دو بدن را تصور کن که عشق روح آن را تشکیل داده است.
و چه زیبا توصیف کرد عشق را کافکا:
خیلی ساده است. هر چیزی که به زندگی ما، به فراز و نشیب های
زندگی ما، وسعت ببخشد و ت...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن عشق
متن عاشق کیست
متن عشق چیست
گذشت زمان آدم ها را نه منطقی می کند و نه عاقل.
فقط خسته می شوند و دست می کشند از خواسته هایشان!
زمان چیزِ عجیبی ست، می دود، به سرعت جلو می رود، مانند یک دونده دومیدانی. و زمانی که به صفر می رسد، آن لحظه است که می فهمی آدم های دوست داشتنی زندگیت را عوض می کند یا کهنه!
و صبورانه در انتظار زمان بمان!
هرچیز در زمان خودش رُخ بدهد زیباتر است.
و چیزی که در نهایت همه ی هستی را ترمیم می کند \زمان\ است....
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن زمان
متن فرصت
متن گذر زمان
متن دلنوشته
کنترل ذهن یعنی کنترل تمامی ورودی های ذهن شما!
هر چیزی را که بتوانید در ذهن تان تصور کنید،
در جهان بیرون به واقعیت تبدیل می شود.
بیائید یک امتحان ساده و جالب برای ارزیابی خودتان انجام بدهید.
جای ساعت دیواری منزلتان را عوض کنید. می بینید که تا ماه ها هنوز روی دیوار، ناخودآگاه دنبال آن می گردید. ذهن شما برای قبول و پردازش یک ساعت ساده و بی احساس نیاز به چندماه زمان دارد. پس انتظار نداشته باشید که تغییرات بزرگ را در عرض مدت زمان کوتاهی انجام دهد...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن ذهن تغییر ازخودمانشروعکنیم
متن ذهن
متن آلبرت اینشتین
زن ها همیشه مادرند و مردها همیشه کودک!
مثلاً فرهاد، مجنون، پادشاه، ثروتمند، شاعر، هر که می خواهد باشد، اما همیشه خواهان یک زن در زندگی اش است. تا به او رسیدگی کند و
مراقب آن باشد. می گویند پشت سر هر مرد بزرگ و یا موفقی، زنی ایستاده است. اما پشت سر هیچ زنی، مردی نیست.
براستی که ما زن ها را نمی شناسیم؛
آن ها یک حافظه ی عجیب برای نگهداری وقایع عاشقانه دارند. هیچکدام از حرف هایتان را فراموش نمی کنند، حتی اگر سالیان سال گذشته باشد. حتی می توانید ...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن زن بودن
متن زن ها
متن زنان
متن دلنوشته
به عشق در نگاه اول اعتقاد دارید؟!
هیچکس اولین اتفاق، اولین جرقه و اولین ارتباط چشمی اش را فراموش نمی کند. همیشه نگاهم نسبت به این واژه، کلیشه ای بود و باور نداشتم. در عوض اش به چشم افتادن در یک لحظه، سخت معتقد بودم.
تا زمانی که برایم اتفاق افتاد. اگر بخواهم این حس را بیان کنم، یک حس سِر شدگی، یک حس بین بودن و نبودن، معلق بودن در آن لحظه و این که سالیان سال برایت آشنا بوده و احساس غریبی ندارید!
عشق در نگاه اول، هر دو بر این باورند که، حسی ناگ...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن دلنوشته
متن عشق
عده ای از آدم ها هستند که از یک جایی به بعد خودشان را به در و دیوار نمی کوبند، از هرچه هست و نیست شاکی نمی شوند. از آدم ها فاصله نمی گیرند، متنفر نمی شوند. فقط خسته اند. عده ای از آدم ها هستند که وقتی کنارشان از عشق صحبت می کنید، می خندند و می گویند عشق؟! عشق دیگر چیست؟! مگر وجود دارد؟! مگر می شود روی آن حسابی باز کرد؟! شاکی می شوند و دلخور، که جمع کنید این بساط را، عشق دگر کجا بود! نگاه به خنده ی این آدم ها نکنید، این خنده هایشان از هزاران گریه ...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن دلنوشته
متن عشق
من آدم کینه ای نیستم. بعضی وقت ها، بعضی از آدم ها با یه حرکت، با یه حرف، خودشونو برای همیشه از چشمت می ندازن.
آدم کینه ای نیستم ولی فراموش نمی کنم و خوب یادم می مونه که چه کسی، کجا و کِی باهام چه کارایی کرده و این جاست که فقط تمام اون بدی ها و حرف ها میره تو حافظه ی بلند مدتم!
درسته که کینه خوب نیست ولی زشته یه بدی هایی بی جواب بمونه، ولی من می گم قشنگ تر از اون سکوت و کنار گذاشتن اون آدمه. یه جوری که انگار از روز اول نبوده.
با به قولِ یه بزرگ...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن آدم کینه ای نیستم
متن دلنوشته
آیا مگر می شود برای تخریب روح و قلب، احساس و دنیای یک انسان، تنها با گفتن یک کلمه بگوییم: \ببخشید\؟!
مگر می شود عمری را هدر داد و راه خوشبختی را سَد کرد و باز هم گفت:\جبران می کنم\؟!
مگر می شود غرور کسی را جلوی دیگران خُرد کرد و لطمه ای را به آن وارد کردی با کلمه\ببخشید\ پیوند بزنی؟!
با گفتن کلمه ی ببخشید چه چیز را می شود جبران کرد؟ چه چیزی را می شود بخشید؟
اگر کمی فکر کنیم گاهی چیزی برای جبران نیست! کاری را که بتواند اندکی مرهم درد باشد، ن...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن دل شکستن
متن دلنوشته
نقاب دوستانه به چهرت می زنی و تظاهر به خوب بودن می کنی!
تظاهر به آدمی راستگو و دلسوز که فقط هرازگاهی از سر حسادت بر تمام وجود خودت و رابطه ی اطرافیانت آتش می زند! اما دریغ که این آتش، فقط درون خودت را شعله ورتر می کند، اطرافیانت همانی که بوده اند به زندگی شان ادامه می دهند، حتی بهتر از دیروزشان.
به عقیده ی من در جهانی که، همه نقاب به چهره هایشان دارند، کسی که یک رنگ و یک ذات، بتوانی تشخیص دهید، یک توانایی محسوب می شود. و زندگی به من آموخت که،...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن دلنوشته
متن نقاب
متن نقاب ها
متن نقاب زدن
متن حقیقت
اینو جدی می گم! پس خوب گوش بده!
به خودت، به طرز فکرت، به شخصیتت، همه ی آن چه که تو رو می سازه، احترام بزار!
بعضی وقت ها به حرف دلت گوش نکن. نذار هر چی اون میگه همون بشه و دوباره باعث شکستن غرورت بشه. نذار حرفایی رو بشنوی که شنیدنشون حقت نیست. به احترام خودت هم که شده، به خودت احترام بزار. با خودت خوب برخورد کن، تفریح کن، شیک بپوش، در قشنگ ترین فنجانی که داری برای خودت چایی بریز آهنگ مورد علاقه ات را گوش کن، شاد باش و بخاطر آدم هایی که اومدند و ...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن احترام به خود
متن بلوغ
متن دلنوشته
شاید همین یک بار فرصت این را داشته باشی که آغازگر داستان خودت باشی و به آن واقعیت ببخشی. بیاییم به خودمان، به خودت فرصت تازه ی دوباره زندگی کردن را بدهیم و از افسوس های گذشته که چیزی جز آه کشیدن و یادآور روزهای تلخ برای مان نداشت، فاصله بگیریم و مسیر را برای فرصت های جدید و سبز هموار سازیم.
به عقیده ی من جهان راه را برای کسانی هموار می سازد که می دانند به کجا قراراست بروند. یا به عبارتی تکلیفشان با خودشان معلوم است. مهم نیست که آدم ها، جهان، جام...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن دلنوشته
متن زندگی
لزوماً نباید استخدام شده ی آموزش و پرورش باشد تا تدریس کند، گاهی با قلبش و حسِ مثبتی که دارد، می تواند بهترین درس زندگی را به تو بدهد. پرانرژی بودن و خندان بودن یک فرد همیشه نشان دهنده دلی پاک و بدون آغشته شدن به بدی و حرص و حسد است.
بی شک او معلم است، استاد است، فهمیدن، فهماندن، مفهوم شدن و درک کردن همگی کار اوست. حتی با وجود کثیری از مشکلات و روزمرگی های زندگی اش!
با وجودش معنی امیدوار بودن، زنده بودن، پرتلاش بودن و خوش قلب بودن را می فهمی و ...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن معلم
متن استاد
متن امیدوار بودن
متن خوش قلب
متن دلنوشته
گاهی باید رها کرد و رفت.
درست پشت دنیای این آدم ها قایم شد.
تنها از تو یک ارثیه به جا بماند، تا بارانی شود که بر سر عاشقان فراموشکار این شهر می بارد.
گاهی باید رها کرد و رفت، تا بدانند اگر مانده بودی، عاشق بودی، وگرنه رفتن را همه بلد هستند. گاهی باید رها کرد و رفت، جایی که بتوانی خود واقعیت را پیداکنی و آن وقت است که می توانی نیمه ی دیگر پنهانت را، آشکار سازی. گاهی می خواهم بروم و ناپدید شوم به جایی که هیچ کس من را نشناسد، خودم باشم و تنها خو...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن سرزمینِ ناشناخته
متن دلنوشته
متن احساسی
متن جذاب و زیبا
متن عشق
متن عاشق
متن پرواز
یه روز صبح از خواب بیدار می شی و متوجه می شی دیگه به گذشته و آدم های گذشته هیچ حسی نداری. دیگه می تونی به راحتی برای همشون آرزوی خوشبختی کنی. به جورایی حس رهایی و بی احساسی کامل پیدا می کنی. از اون به بعد دیگه با کسی جر و بحث نمی کنی. دنبال بهونه و مقصر نمی گردی، به همه لبخند می زنی و از همه چیز به سادگی می گذری و می ذاری در زمان و مکان خاص خودش اتفاق بیوفته. سخت نمی گیری. مردم به این می گن قوی بودن اما من می گم سِر شدگی اونم نسبت به گذشته. نسبت ...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن زندگی
متن گذشته
متن خاطره
متن تجربه
متن دلنوشته
مرور خاطرات و زیر رو کردن آن ها بعضی مواقع هم می تواند شیرین و لذت بخش باشد، هم می تواند یادآور یک خاطره ی تلخ و غم انگیز.
وقتی با لذت هر چه تمام تر آن را برای عزیزت تعریف می کنی و آن را به وجد می آوری، تا به آن بفهمانی که زندگی فراز و نشیب های خودش را دارد و همیشه به ساز دلت کوک نیست تا بنوازد و تو برایش برقصی!
یک صندوقچه قدیمی و یک گل سینه ی پروانه ای سبز رنگ، می تواند تو را در عالمی از گذشته غرق کند و یک لبخند محو و خیلی دور روی لبانت بنشا...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن خاطره
متن خاطرات
متن زندگی
متن عزت نفس
متن کارما
متن آدم ها
متن دلنوشته
ما چه در سر داریم و به چه می اندیشیم؟!
به \رویا\
همه ی ما رویایی داریم
رویای زیستن
رویای عشق ورزیدن
رویایی رسیدن، برابر بودن
رویای پرواز کردن، رقصیدن در وزش بادها
مهم نیست از کجا آمدیم ، کجا زندگی می کنیم و از چه رنگ و نژادی هستیم، میان همه این تفاوت ها یه چیز بینمان مشترک است \رویاپردازی
به قولِ هریت تابمن که می گه :\ پشت هر رویای بزرگ، یک انسان خیال باف و بلندپرواز وجود دارد. پس همیشه به یاد داشته باش که درون تو یک قدرت، صبر و اشتیا...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن بداهه نویسی
متن رویا
متن رویا پردازی
متن دلنوشته
سرگذشت آدم ها...
صبح طبق روال همیشه به دانشگاه می رفتم پیرمردی را دیدم که از خیابانی دو طرفه عبور می کرد و فارغ زِ عالم خویش بود.
خیلی برایم جالب بود، چگونه به این حجم از سرخوشی و بیخیالی رسیده است! برای خودش بشکن می زد و زیر لب آوازی زمزمه می کرد.
به عمق چشمانش که خیره می شدی به هزاران داستان نافرجام می رسیدی. ولی می توانستی آن لبخند ژکوند را از زیر ماسک بر لبانش تشخیص دهی. به راستی چه بسیارند آدم هایی که ظاهر خود را حفظ می کنند با وجود آ...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن سرخوشی
متن جالب
متن لبخند
متن ماسک
متن آدم ها
متن زندگی
متن حفظ ظاهر
همیشه یک جای کار می لنگد و برعکس عمل می کند. و من سخت معتقدم که هیچ گاه، هیچ چیز کامل نخواهد بود.
کسی که تو دوست اش داری، دوستت ندارد و در عالمی فارغ از تو، سِیر می کند. کسی که تو را دوست دارد، تو به آن بی توجه ای و این عمدی نیست. چون دلت و ذهنت را جای دیگری جا گذاشته ای!
مقصر هیچ یک از ما نیستیم. هیچ چیز مطلق نیست این روزها این را خیلی خوب و ملموس تر از قبل حس می کنم. نمی دانم چرا دیگر ایمان آورده ام همیشه آن چیزی که می خواهی نمی شود. آن چیزی...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن دلنوشته
بعد از رفتنت با همه ی سختی ها کنار آمدم
اما این دلشوره ی لعنتى امانم را بریده است.
دوست داشتن دنگ و فنگ دارد...
مراقبت می خواهد...
شاید تو آدم دوست داشتن من نبودی یا شایدم من!
خاطراتت به زندگی ام گره کورى زده اند که لحظه ای مرا امان نمی دهند
اشباع شده ام از فکرت، از خیالِ دوباره با تو بودن
کاش می شد انگشتى بر خاطراتت می زدم و همه را یکجا بالا مى آوردم.
چه بر سرم آورده ای دلبر؟!
دیدی دلشوره هام بی جا نبودن!...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن دلشوره
متن دوست داشتن
متن دلنوشته
گیج و خسته می شوی از این همه ابهام و سردرگمی آدم ها
آن هایی که تکلیفشان با خودشان هم معلوم نیست. آن ها که بیشتر از همه ی اطرافیان خودشان را خسته و دل مرده می کنند.
امان از آدم ها که نمی شود شناختشان،
که با ابهاماتشان گیج و خسته ات می کنند و به هم ا ت می ریزند.
امان از آدم ها که سرِ ناسازگاری دارند، گویی حزب باد اند با کوچک ترین وزشی تغییر می کنند. نه خنثی بودن شان معلوم است، نه ثبات و سکون و نه حتی جنب و جوششان!
امان از آدم هایی که تا با ...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن دلنوشته
دختری که شیطنت از چشماش می بارید. توی حرف زدنش کلی هیجان داشت و برای این که حسشو بهت منتقل کنه آروم و قرار نداشت.
می شناختمش خیلی وقت بود. آخه دوستِ خواهرمه!
با تمومه اون هیجان و شیطونی که داشت ولی میتونستی سختی هایی که کشیده بود حس کنی. این که خونه ی پدرش در رفاه بوده و چیزی رو خودش تهیه نمی کرده ولی حالا که مستقل شده، تصمیم گرفته بود رویِ پای خودش باشه و آینده ی معرکه ای رو برای خودش خلق کنه. تند و تند با ذوق و شوق از آینده اش می گفت از رویا...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن دختر
متن شیطنت
متن سرنوشت
متن دلنوشته
چرا سرگردونی...؟!
به راستی سرنوشت من چیست و در آینده چه بر من خواهد گذشت؟!
با این ابهام و سرگردانی و بی خبری از حوادث و ترس از آینده چه کنم؟!
دلبر روزهای سرگردانی من؛
حالت خوب است؟!
سرگردان است سَرَم؛ وقتی شانه ی تو نیست.
هر چقدر می خواهی دیر کن من تا آمدنت بهار را تا تابستان معطل می کنم
به قولِ شاعری:\دیده را فایده آن است که دلبر بیند، وَر نبیند چه بُوَد فایده بینایی را\...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن دلنوشته
متن دلبر
متن سرنوشت
متن سرگردانی
اشتباهات آدمی وقتی روی زمین افتاد، بگذار همان جا بمانند.
فقط از لا به لای اشتباه هایت، یک تجربه را بیرون بکش و سرلوحه ی مسیرت قرار بده. غصه هایت که تماماً ریخت تو هم همه را فراموش کن. دلت را بتکان از آن ها... دلت را محکم تر اگر بتکانی تمام کینه هایت هم می ریزد و تمام آن غم های بزرگ و همه حسرت ها و آرزوهایت.
و باز هم محکم تر از قبل بتکان. بگذار هر چه ناخالصی و سیاهی ست یک باره بریزد.
حالا آرام تر، آرام تر از قبل بتکان تا مبادا خاطره هایت بیفت...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن اشتباه
متن تجربه
متن دلنوشته
متن خاطره
یادم میاد زمانی که پدربزرگ زنده بود برای خنده های مادربزگم\وان یکاد\ می خوند و محو آن لبخندِ دلنشین اش می شد و همیشه آن بود که موهایش را می بافت و می گفت درمیان گیسوان حنایی رنگ ات صد\قول هو الله\ بافتم تا بدانی من با تو به\احسن الخالقین\ رسیده ام.
ولی حالا مدت هاست که موهایش را همان گونه آزاد و بی حوصله رها کرده است. موهایش به دستانِ پدربزرگ عادت کرده بود.
و در روزهای آخر سال تصمیم می گیرد که کمی به خودش برسد. یک لباس رنگی گل دار خوشگل پوشید و...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن دلنوشته
تا حالا به این فکر کردیم، تا حالا شده از هم دیگه تعریف کنیم بهم بگیم: چه صورت قشنگی داری؟ این لباسی که پوشیدی چقدر بهت میاد؟!
وقتی لبخند می زنی و می خندی صورتت خیلی جذاب می شه، آدم محوِ لبخندت می شه؟ تا حالا شده به جایِ تحقیر کردن آدم های اطرافمون و قضاوت کردنشون و پایین آوردن اعتماد به نفسشون برای یک بار هم که شده، تعریف کنیم تا لُپشان سُرخ شه و از ته دل شکرگذار خدا باشن؟!
شاکر این باشن که شما رو دارن و به وجودتون و بودنتون برای یک عمر ببالند!...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن نسل بد
متن بی معرفتی
متن حسادت
متن دلنوشته
به چشمانت که نگاه می کنم تمام زندگی و آینده ام را درون آن ها می بینم. رویای بودن تا ابد در کنار توست. در تمام آغوشت تمام اضطراب های من فراموش می شود.
بیا ای یارِ همراهم...
بیا آخرین روز، عید امسال را خوش بگذاریم اما گره در کار هم نیندازیم. یک بار هم که شده بیا گره گشا باشیم. سبزهای گره خورده را باز کنیم و آرزوها را به جای سبزه ها به دلِ آسمان پرواز دهیم.
\قاصدک ها حرف آدم های عاشق را بهتر...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن دلنوشته عاشقانه
متن بهار
متن نوروز
متن عید
متن سبزه
متن قاصدک آرزو
متن زندگی
دارم با خودم تا ابد تنها ماندن را تمرین می کنم.
اینکه دیگر قرار نیست چشم به راه کسی باشم و دائم منتظر ونگران او.
بعد از هر آمدنی قطعاً رفتنی وجود دارد و هیچ چیز ماندنی نیست.
درسته تنهایی دوست داشتنی نیست اما خواستنی تر از دوستت دارم های مسموم است. مگر چقدر عمر می کنی؟! مگر تا کجامیتوانی به دلت بگویی: ببخشید که شکستی. ببخشید که باورم شد.
تازگی ها دلم که می گیرد شال و کلاه می کنم و دست تنهایی ام را می گیرم به خیابان می روم و تا مقصد آرامش ...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن تنهایی
متن دلنوشته
یک بار دَرِ گوشم به من گفت: «عزیزترینم»
تا آن زمان هیچ واژه ای نتوانسته بود تا این حد برایم جاودانه بماند واقعی باشد و کلمات فقط مشتی کلمات بودند در اقتضای زمان و مکانی محدود. ولی «عزیزترینم...!» فکرش را بکنید که در میان تمام عزیزانی که دارد، تو، »ترینِ» آن باشی! این یعنی مرا کاملا آزادانه و شرافتمندانه دوست می داشت آن هم در کمالِ دارایی و غرورِ مردانه اش نه از روی ترس و تنهایی اش.
\عزیزترین\ خودش بودم تمام و کمال دوست می داشت آن هم خودم را به...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن عزیزترینم
متن دلنوشته
×گاهی اوقات می خواهم ناپدید شوم×
گاهی اوقات با خود فکر می کنم بروم...
به جایی که هیچ کسی مرا نشناسد...
خودم باشم و تنها خودم، همه چیز را از نو شروع کنم.
بدون هیچ گذشته ای و به سمت آینده ای نه چندان دور.
اما با خود که می اندیشم، می بینم آدم ها هر کجایِ این کره ی خاکی
که بروند تغییری نمی کنند، همه جای دنیا یک رنگ است.
پس فقط باید خود را تغییر داد. زندگی خود را کرد.
بدون توجه به پیرامون اطرافت. آدم هایی که به راحتی قضاوتت می کنند. بدون...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن دلنوشته
متن زندگی
متن خاص
روزگار غریبی ست نازنین...
آدم ها یک روزی دورت می گردند و روز دیگر دورت می زنند، یک روز ازت دل می بَرند، روزی دیگر ازت دل می بُرند. یک. روز تنهاییت را پر می کنند و می شوند همه ی هستی ات. روز دیگر وقتی خوب وابسته ات کردند به جای این که درکت کنند، تَرکت می کنند.
روزگار غریبی ست نازنین...
کاش کودک بودیم تا بزرگترین خطای ما خط خطی کردن روی دیوار بود نه دل آدم ها.
روزگار غریبی ست نازنین...
در آن دوست داشتن، دوست داشته شدن گوئی گناه است آنه هم...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن آدم ها
متن دلنوشته
متن زندگی
متن بلاتکلیفی
متن آرزو
متن خدا
یه روز یه جایی یکی این جمله رو بهم گفت:\ که رویِ پایِ خودت وایستا\
اولش خندیدم وبهش گفتم: خیلی بدجنسی!
از اون روز خیلی می گذره، ولی حالا که فکر می کنم خیلی ذاتش هم بد نبود اتفاقا بهم بهترین جمله رو یادآوری کرد.
آره دختر رویِ پایِ خودت وایستا، محتاج کسی نباش.
نگاهت جز خدا به دستِ کسی نباشه.
آدما مثل برگی که رویِ آب رودخونه میوفته و در جریانه، رهگذری بیش نیستن. وابسته نشو، دل نبند، خوشت نیاد.
رویِ پایِ خودت وایستا، تا بازیچه امثال کسایی...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن التماس نکن
متن دختر
متن دلنوشته
چرا اینگونه نگاهم میکنید؟
آری من خود بهتر از همه ی شما میدانم که اشتباه بود..
لازم به پوزخند زدن به سرتاپایِ خسته و خمیده ی من نیست.
می دانم که دوست داشتنش اشتباه بود ولی من دوستش داشتم..
من خودخواسته و دانسته اشتباه کردم ..
می دانستم ولی نتوانستم پیش نگاهایش، شوخی هایش، خنده های دلنشینش بی تفاوت باشم...
نتوانستم، دستهایش را بگیرم و روحم را در کالبدم نگه دارم...
نشد که اشک هایم را ببیند و آغوشش را دریغ کند از من...
اصلا می دانید نتوانست...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن احساسی
متن دلنوشته
درست مثل رانندگی می مونه، هیچ کسی توی لاین خودش حرکت نمی کنه و تازه سبقت هم می گیره، گاهی هم نمی دونه که مسیرش کجاست. آدم ها هم وارد زندگی تو می شن اونم بطور کاملا ناخواسته و ناگهانی. با تمام احساسات و عواطفت بازی میکنن و تازه می فهمن که طرفِ شون رو اشتباهی انتخاب کردن.
\تنها چیزی که بطور تخصصی بهش تسلط دارم انتخاب آدمای اشتباه برای دوس داشتنه...\
این احمقانه ترین و قدرت مندترین استعداد خیلی از ما آدماست. اصلا انگار همه ما یه دکمه داریم تو قلب...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن دلنوشته
متن زندگی
متن آدم ها
متن انتخاب
متن اشتباهی
امروز یک نفر برایم اشتباهی مَسیجی فرستاد
کجایی؟
با چشمانی از حدقه زده بیرون، دلم هُری فرو ریخت ...
مدت ها بود منتظر شنیدن همین یک کلمه بودم
چه فرقی می کند کجای دنیا تنها نشسته باشی
مهم این است که یک نفر هست که کجا بودن
تو برایش مهم است ...
شاید آن یک نفر رویش نشود بگوید تمام آن دوستت دارم ها را، دلم برایت تنگ شده و به جانم نق می زند، وهمه این حرفا را خلاصه کند در «کجایی»
داشتم به همین چیزها فکر می کردم که دوباره برایم فرستاد ببخشید اش...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن دلنوشته
متن دلتنگی
متن کجایی
متن تنهایی
رویاهایم را دوست دارم آن طور که خودم بخواهم رَقَم می زنم. خبری از دشمنی و خیانت نیست. رویاهایم را دوست دارم چون تنها جایی ست که همه چیز در آن روبراه است. همه آدم ها در رویاهای من باهم مهربانند به یکدیگر عشق می ورزند و زندگی می کنند. در رویاهایم جهانی ست که شادی را به من برمی گرداند. باید میگذاشتی عاشقت بمانم، عشق چیزی نیست که هر دقیقه، هر روز اتفاق بیافتد. به قایق هایی که نجات مان می دادند به رویاهایم، به عشق.
زندگی عجیب اقیانوس دیوانه ای ست......
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن رویا
متن دلنوشته
متن زندگی
متن عشق
سالها بعد ...
شاید...
مردی با چشمانی زیباتَر و تُنِ صدایی گرم تر کنارم باشد.
وآغوشش غرق در آرامشم کند، مملو از حسِ امنیت و مردانگی.
شاید...
همان مرد \بانو\ صدایم کند و ازدست پُختم حسابی تعریف کند(همان قُرمه سبزیِ لَعنتی)
شاید...
آن مرد تعصبش شیرین تر باشد و قلبش صادقانه تر برایم بکوبد
شاید...
دختری داشته باشم،که شبیه پدرش باشد وفقط چشمهایش به من رفته باشد اما همان مرد اورا \چَشم دُرُشت بابا\صدایش کند و دَمِ گوشم بگوید چَشم هایش عجیب خ...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن دلنوشته
متن عشق
متن رویا
متن خاص
متن خاطرات
متن خیال
متن سوگند
مگر تا کجامیتوانی به دلت بگویی
ببخشید..! که باورم شد!
ببخشید که هزاران اشتباه را مرتکب شدم. بارها اعتماد کردم، دل بستم، شکستم و فرو ریختم، وَ باز هم گفتم ببخشید بار آخری بود. هیچ وقت بابت عشق هایی که نثار دیگران کردم و بعدها به این نتیجه رسیدم ذره ای برای عشقم ارزش قائل نبودند، افسوس نخوردم. چون زندگی چیزی جز عشق ورزیدن و بخشیدن نیست. اما جواب دلم را چه دَهم؟ او را چگونه آرامَش کنم، ترمیمش کنم!
باز هم چاره ای نیست جز بخشیدن حِماقت های مَن.
به...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن دلنوشته
باید در زندگی مان یک نفر به نام\رفیق\ باشد.
از آن هایی که بتوانیم در کنارش خود خودمان باشیم. از آن هایی که وقتی می گویم حالم خوب نیست، فقط بگوید کی و کجا باشم؟ بریم پیاده روی!
از آن رفیق هایی که دردهایت را بدون هیچ ترس و قضاوتی برایش بگویی و باخیال آسوده در آغوشش غم هایت را زار زار گریه کنی.
رفیق یکی از بهترین داشته های هر فرد است. رفاقت ریشه دارد. به روز و ماه و سال نیست، گاهی در یک آن، یک لحظه ریشه می دواند، می رود تا مغز استخوانت، توی تمام ...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن رفیق
متن دلنوشته
متن رفاقت
متن امید
گوش سپردم به آن صدایت
آن صدای دل فریب و گول زننده
عقل و هوش مرا برد
آن نگاه فریبنده......
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن صدایت
متن دلنوشته
متن نگاه
متن فریبنده
بعد از آن روز دیگر نه صدایت را شنیدم و نه چهره ات را دیدم.
سال ها می گذرد از آن روز تا امروزی که دیگر چهره ات را به یاد نمی آورم. سخت بود ولی از هر چیزی که تو را به من وصل می کند فاصله گرفتم. نباید چیزی از خاطرات رابا خود نگه می داشتم چون در حق خودم و جوانی ام خیانتی بزرگ می کردم. گیتاری که باآن برایم می نواختی و از این دنیای شلوغ و پراسترس دور می شدم را امروز به یکی از شاگردانم هدیه دادم. چون دیگر به کار من نمی آمد ولی برای او شروعی دوباره شد. ...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن غمگین
متن تهران
متن خاطرات
آیا انسان تغییر می کند؟
هیچ یک از ما آدم های پارسال نیستیم. آدم هایی که دوستشان داشتیم هم دیگر آن آدم هایی نیستند که روزی دوستشان داشته ایم. آدم ها آن قدر به سرعت عوض می شوند که تو فرصت نمی کنی به ساعتت نگاهی بیاندازی که چند دقیقه از دوستی و دشمنی تان گذشته است. آن قدر زود که از سلام و شب بخیر گفتنشان می شود فهمید. از بوسه هایشان و نگاه هایی که دیگر آن آدمِ سالِ قبل نیستند. بین خودشان و خودت گودالی می کَنند و داخل آن را از دلیل های پوچ و بی اساس...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن دلنوشته
لطفاً جواب این سؤال را به من بدهید!
آیا انسان سرنوشت خودش را می تواند عوض کند؟
آدمیزاد سرنوشت را مقصر هرچیزی می داند درحالی که سرنوشت هرکس برگرفته از منش و شخصیت و احساسات اوست. چیزی ، غیرقابل تغییر است. سرنوشت چیزی نیست جز واژه ای باشکوه، برای بیان آنچه که از تغییر آن عاجزیم و یا شاید در برابرش مقاومت می کنیم.
من فکر می کنم که موقعیت هایی در زندگی هرفرد، پیش می آید که انسان باید سکان کشتی اش را به دست جریان سرنوشت بسپارد، باید آن را رها کن...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن سرنوشت
متن دلنوشته
میان اُبهت جنگل و صدای طبیعت سایه ای از یک مرد توجه ام را جلب کرد. نزدیک تر که شدم دیدم یک پیرمرد است، که روی زمین به جستجوی چیزی ست و هرازگاهی اطرافش را بانگاهی مُبهم و سردرگم نظاره می کند. احساس کردم که در جنگل گم شده و یا کسی اورا اینجا به قصد رها کرده است. به شدت کنجکاو بودم که بدانم به دنبال چیست؟! خواستم نزدیکش شوم تاباهم به پیدا کردن آن چیز بپردازیم. اما مکثی کردم و سر جایم ایستادم. پیرمرد اصلا مرا نمی دید و حواسش جای دیگری بود. زمزمه هایش...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن پیرمرد
متن آلزایمر
متن جنگل
متن تصویر
متن تنهایی
متن خاطر
متن عشق قدیمی
هر از گاهی زخم دلم را باز می کنم و دوباره درمانش می کنم
مرحمی می گذارم روی آن تا دوباره زخم جوش بخورد و بسته شود.
هرازگاهی این کار را انجام می دهم برای یادآوری خودم که چگونه باعث شدم این زخم بوجود بیاید. هرازگاهی فکر می کنم این زخم ها جای شان می ماند و خوب هم نمی شوند که هیچ، بلکه کهنه تر هم می شوند.
براستی آیا دوباره زخم جدیدی جای آن ها را می گیرد !؟
هرازگاهی بادیدن زخم هایم به یاد آدم های زندگی ام می افتم که چگونه آمدند، رها کردند و رفت...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن دلنوشته
متن دلنوشته غمگین
متن زخم
متن مترسک
متن آدم
متن انسان
دلنوشته ای برای\ ع . ر\
بی خیالِ تمام دلواپسی هایم که چه ساده خرج کسانی کردم که بوی ترس از نبودنشان را دَرونم حِس نکردند. پس از هر بار تلاش بیهوده از کنارِ ترس هایم با لبخندی مصنوعی گذشتند و ندیده ام گرفتند. بی خیال ِشان که هیچ وقت به چشمهایشان نیامدم و در نظرشان همان ساده یِ زودباور بودم. دردهایی که شاید نمی توان گفت که درد بودند، ولی من درد خواندَمِشان. از دلتنگی کارد به استخوان هایم می رسید ولی نمی بُرید این فاصله ی علاقه را؛
وَمن بی خیال ...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن لیاقت
متن دلنوشته
متن دلتنگی
متن تنهایی
متن بی خیال
متن درد
زیستن در این شهر دیوانه به من آموخت آدم راحت تر است زمانی که تنها باشد می تواند زندگی کند. با کسی بودن آن هم وقتی تورا نفهمد سخت می گذرد. گرچه این شهر شلوغ است ولی باور کن آن چنان جای تو خالیست که صدایت در جای جای این خیابان ها می پیچد. این را فهمیدم که این شهر شلوغ کمی دیوانگی می خواست اما ما زیادی دیوانه بودیم. کمی عشق می خواست اما ما زیادی عاشق بودیم. این را خوب فهمیدم که ما هیچ سیاست زندگی کردن را در این شلوغی شهر نیاموختیم.
بیا برویم... شه...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن مولانا
متن دلنوشته
متن تنها
متن زندگی
متن عشق
متن عاشق
متن دیوانه
دلم می خواهد برقصم.
موقع رقصیدن به گذشته و آینده فکر نمی کنم، بلکه فقط به زمان حال می نگرم. وقتی که می رقصی، لزوماً به تماشاگر احتیاجی نداری تنها خودت هم باشی از این کار لذت می بری. در رقصیدن به دنبال هیچ چیزی نیستم فقط برای لذت بردن آن را انجام می دهم. رقص زمانی زیبا می شود که در آن هماهنگی وجود داشته باشد. زندگی نیز همین گونه است. یکی سلامتی را فدای کار می کند، یکی خانواده را فدای پول و شهرت می کند و دیگری جایی برای تفریح در زندگی خود باقی نمی...
متن عطیه علیپور
ارسال شده توسط
Atiyehnevis
متن دلنوشته
متن رقص
متن زندگی
متن هماهنگی
متن رقصیدن
متن لذت بخش
ادامه