بغض نمیکنم بیا،ببین که خورده ام زمین
حرف نمیزنم تو خود،درد وغم مرا ببین
من از تمامِ زندگی،فقط تورا طلب کنم
تو باز میروی و من،میشِکَنم فقط همین
بغض نمیکنم ولی،حالِ دلم پر از غم است
گریه نمیکنم ولی،خیالِ تو مرا کم است
چقدر زندگی کنم،تا چون تویی پیدا شود؟!
حرف نمیزنم ولی،کمر بدون تو خم است ...
گریه میان خنده ام،چگونه میشود دوا؟
بیا ببین که در غمت،خانه میان ماتم است
تو آن پرنده ی پراز،شکوه و عشق و قدرتی
بیا ببین که عکس تو،درون خانه ام کم است
ZibaMatn.IR