رسیده نیمه شب و من دوباره بیدارم
شکسته روی غزل ها سکوت خودکارم
دوباره شب شده و هیچ کس نمی داند
که ابر سینه ی خود را چگونه می بارم
چرا ندارمت و هر کجا که می آیم
مرور خاطره ها می دهند آزارم
رسیده اخر قصه؟... نگو... زبانم لال!
چگونه میشود آخر که دست بردارم
بگیر دست مرا تا... گذر کنم با تو
"بخند تا که بخندم، اگر چه غم دارم"
ZibaMatn.IR