چهل سال هم بگذرد (چهل سال گذشته و من هنوز منتظرم) منتظرت می مانم تا نفست را لبخندت را استخوان هایت را از لوث ترکش های زنگ زده ی بیالایم و در چشم هایت سوسن و یاس بکارم و پیشانی بند سرخ یا حسینت را دوباره گره بزنم. سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
این متن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.