حوصله ی هیچ کس را ندارم، بالاخره آدم روزی به اینجای زندگی هم می رسد..
هر آدمی ، روزی ، جایی ، وقتی برای همیشه در خودش فرو میرود و احساسش را به فراموشی می سپرد .
منطق است دیگر!
از یک جایی به بعد سر می رسد و بزرگت می کند، نقاب از چهره ها برمی دارد، ابر احساسات را کنار می زند و خورشیدهای حقیقت را بیرون می کشد. درستش هم همین است، آدم باید از یک جایی به بعد واقع بین باشد و بفهمد با عینک احساسات که به استقبال اتفاقات و آدم ها برود؛ همه چیز زیباست، آدم ها خنجر به دست و با نفرت، مقابلش می ایستند و او بر لب هایشان مهر می بیند و در دستانشان عشق!
باید با قساوتِ تمام، این عینک خوش بینی را از مقابل دیدگانش بردارد و از یک جایی به بعد, عاقلانه دوست بدارد و عاقلانه زندگی کند...
ZibaMatn.IR