می خواهم مست شوم ...
مثل روزهای پرخنده ای که صدای خنده هایمان درو دیوار همسایه را به لرزه در می آورد
می خواهم مست شوم مثل ان روزهایی که از صبح تا شب خانه بازی می کردیم و هیچ خسته نمیشدیم
می خواهم مست شوم مثل ان روزهایی که صدای زنگ ساعت نخورده از خواب بیدار میشدیم و حتی روزهای جمعه هم بر حسب عادت لباس مدرسه را می پوشیدیم و به راه می افتادیم و نصف راه یادمان می افتاد که امروز جمعه است
می خواهم مست شوم مثل ان روزهایی که هم شاگرد اول بودیم هم آنقدر شور بازی داشتیم که برای کش بازی در حیاط مدرسه به بهانه آب خوردن از معلم اجازه می گرفتیم
آنقدر مست بودیم ، انقدر بچه بودیم که خبر نداشتیم ناظم از پنجره ما را خواهد دید
یعنی عاشق بودیم عاشق کش بازی که بارها از جایی که پاره میشد گره اش می زدیم و به بازی ادامه می دادیم
می خواهم مست شوم مثل روزهایی که در مدرسه صف می کشیدیم و منتظر می ماندیم تا ببینیم برای گرفتن کارت های صد آفرین و هزار آفرین اسم کداممان را صدا می زنند
می خواهم مست شوم مثل آن روزهایی که تنها دردمان چگونه گرفتن روزه های کله گنجشکی بود
می خواهم مست شوم ...
نمی خواهم اندوه را بشناسم که اشک هایم را بادلیل و بی دلیل روانه صورتم سازد
می خواهم مست شوم از همان مست هایی که روزهای بد نتواند مرا از پا دراورد
که روزهای سخت از دست و پنجه نرم کردن با من بترسد
و گریزان شود از ریش خندهایی که قرار است به رویش بزنم
می خواهم مست شوم و کمی رفیق بازی کنم با روزهای خوب
رعناابراهیمی فرد (رعناابرا)
ZibaMatn.IR