گم شده
سپید گم شده است و سیاه گم شده است
پیاده باز به دنبال شاه گم شده است
مسیرِ رفته، از آغاز رو به بن بست است
دروغ گفته اگر گفته راه گم شده است
مسافری که در آن ایست گاه منتظر است
مسافری که در این ایست گاه گم شده است
هوای ماهیی دلتنگ را نداشت کسی
شبی که از وسطِ برکه ماه گم شده است
جهان که در پی یک اشتباه پیدا شد
چه غم که در پی یک اشتباه گم شده است
...
برای امتِ بی چاره اش چه خواهد گفت
پیمبری که در اعماقِ چاه گم شده است
خوش بین
ZibaMatn.IR