میرسه جون به لبات
اضافه شد خون به شبات
پُشتِ هم میخورى پَسى
وسط جهنم ، ته رام
چون من یه پرنده ام
په اعدام یا قفس سَهم منه
ولى هنوز دَرندم بَرِ جام
میرسه به گوش نعره هات
با یه سرى گوش تلخه لات
جعمین هر شبى دور هم و
یه اتاقه و توش سر صدات
یه اتاق پره بوى هوس
یه اتاق رو به رویِ قفس
یه اتاقى که توش سیخ میزنن
از رو حرص از روى مرض
آدما گرگه وحشین
تا یه سوتى بدى شُعله ور میشن
منم از اونا بدترم گریه میکردم کل پریشب
آدما سگ بار اومدن
ولى از سگ کم ترن
تنهایى تو خونم پُره
هروز میبینى تَک پَر ترم
من ، پُره از دوده هدفم
دنبال رُله خوبه علفم
رو میز پره ظرفاى کثیف و
نمیاد کسى تو خونه طرفم
ZibaMatn.IR