زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
5.0 امتیاز از 1 رای

داشتم پیش خودم فکر میکردم که من بچگی هاتو ندیدم،همون موقع ها که تازه یاد گرفته بودی بشینی، چهار دست و پا بری ، همون موقع ها که زبون باز کرده بودی و میگفتی مامان! بابا! اون موقع ها که مامانت دستت رو گرفت و وایسادی روی پاهای خودت...حتی روز اول مدرسه ت رو هم ندیدم.نوجوونیات رو ندیدم.اون موقع که راهنمایی و دبیرستانی بودی.ندیدم روزایی که واسه کنکور میخوندی!خوشحالی قبول شدنت رو ندیدم.هیچ کدوم از اینا رو ندیدم.موفقیت هات رو ندیدم.نتونستم زل بزنم وسط چشمات و بهت تبریک بگم..با همه ی اینا...حداقل بیا به پای هم پیر شیم..تا بتونم ببینم روزهایی رو که قراره بشینیم لب پنجره و چای بخوریم و از قدیما بگیم...بذار تعریف تمام چیزهایی که ندیدم رو از زبون خودت بشنوم..
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید

انتشار متن در زیبامتن
×