امشب در شهر یک مرد جان داده است
غرور و قدرتش را از دست داده است
خسوف بود ؟ نه ماه دلگرفته امشب
و پیام تسلیتش را به آسمان داده است
کاش دلم برای خودم می سوخت وقتی
پوچی دنیا خودش را نشان داده است
زمان همیشه مرا زیرخویش له کرده
همیشه فرصت من را به دیگران داده است
پسر گرفت سر تیغ را ، رگش را زد
پدر به کودک قصه نان را داده است
ناگهان زلزله شد چشم را که وا کردم
میان خواب و جهل هی مرا تکان داده است !
ZibaMatn.IR