دراز کشیدم ،بدنم آرام می شود چشمانم کم کم گرم می شود
حالتی مثل خلسه دارم
چیزی بین بودن و نبودن
سبک شدم ،می توانم به هر کجا که می خواهم بروم
می آیم تا تو را پیدا کنم
احتمالا تو همً خوابی
خودم را در آغوشت جای میدهم
سنگین شدم
تکان نمی خورم
خوابم می آید
می خوابم
شاید تا ابد
اما در آغوش تو
سازهای آبی -سولماز رضایی
ZibaMatn.IR