آدم ها خسته که شدند؛
بی صدا تر از همیشه می روند!
احساسشان را بر می دارند و پاورچین پاورچین، دور می شوند...
آدم ها هر چقدر هم که صبور باشند؛ یک روز صبرشان لبریز می شود،
کم می آورند، همه چیز را به حالِ خود می گذارند و می روند ...
همان هایی که تا دیروز، دیوانه وار، برای ماندن می جنگیدند،
همان هایی که سرشان برای مهربانی و هم صحبتی درد می کرد؛
سکوت می کنند،
بی تفاوت می شوند،
و جوری می روند؛
که هیچ پلی برایِ بازگشتشان، نمانده باشد...
آدم ها به مرز هشدار که رسیدند؛
آدمِ دیگری می شوند...
عطیه چک نژادیان
ZibaMatn.IR