- خب بزار گوشی رو بزارم روی
کاناپه ی روبه رو
تا بتونی راحت تر منو ببینی،
منم کارمو انجام بدم.
+ ژاکاو داری چیکار میکنی؟
- دارم پیراهنتو اتو میکنم.
+ چرا؟ من که اونو گذاشتم بندازی لباس شویی.
- نه، وقتی اتو میزنم روی پیراهنت بخارش
با ذرات بوهای بدنت که چفت پارچه ی
پیراهنت شدن، برخورد میکنه، بوت تو کل
فضای خونه میپیچه، بوت باعث میشه
دلتنگیم رفع بشه.
+ طاقت بیار، میام پیشت.
- میترسم تا تو بیای انقدر پیراهنتو اتو کنم
که پارچه ی پیراهنه بسوزه :))♡
رمان ژاکاو
کاژین جهانگیری
ZibaMatn.IR