رفتنت اگر باعث صد نگرانی شد
لبخند او داروی مریض سرطانی شد
در هر نفس اش معجزه من می بینم
این معجزه ها باعث خوشحالی شد
بگذار که معتاد دو تا لبها بشوم
لبهای او شیرازه ی تریاک جوانی شد
تا بوسه زدم قند فرو ریخت عسل شد
این فلسفه ی روز و شب بوسه تکانی شد
چشمان اش بس که جنون زاست برایم
عاقل ترین شاعر این شهر روانی شد
معشوقه من معجزه ی حضرت هوا
معشوقه من پاک ترین مریم ثانی شد
باید بنویسم بنویسم بنویسم باید بنوسم صفت اش پسته به من داد
این بیت کمی بیشتر از من هیجانی شد
ZibaMatn.IR