آرزوهایم میان گله گرگی در بیابان مانده است
امیدم روی دریا در میان موج طوفان مانده است
قطره های اشک من باشد حلالت روزگار
از تمام بودن ات یک بغض پنهان مانده است
خوش خیالی پرسه میزد در کویری از محبت
ریشه ام در حسرت مهر باران مانده است
نقطه های ذهن من مبهوت و حیران توشد
یک جهان ناگفتنی در سینه پنهان مانده است
نفرتم را شانه کردم تا که آرام ام کند
عمر خود را داده ام تسلیم تاوان مانده است
غرور من فدای عهد نازکتر ز مویت
برایم نازکتر از مو عهد و پیمان مانده است
ZibaMatn.IR