•♡• تو تیمارستان، دختره
چمباتمه زده بود یه گوشه،
گوشاشو گرفته بود هی پشت
سر هم تکرار میکرد: داشت
باهات شوخی میکرد! داشت
باهات شوخی میکرد! داشت
باهات شوخی میکرد! داشت...
از یکی از پرستارا پرسیدم: چشه؟!
گفت: سه روزی میشه اوردنش!
همش این جمله رو تکرار میکنه!
- خب مشکلش چیه؟
- از نامزدش جدا شده، آخرین
جمله پسره مثل اینکه \ازت
متنفرم\ بوده! ؛)
دیالوگ قصه کوتاه
ریحانه غلامی(banafffsh)
ZibaMatn.IR