زلف تو همچون شب جنگ جَمَل
کُشته فراوان بدهد در جَدَل!
گشته کمین چشم تو در پُشت شب!
تا بزند بر صف دشمن بدل
چشم سیاهت همه را خیره کرد
موی پریشان که تو دادی بغل!
لشگر من در اُحُدِ چشم توست
پشت سرم حمله نکن لااَقل!
وای که از قدرت چشمان تو
مات شده حضرت شیخ اجل!
عکس رُخت تا که نمایان شود
فرشچیان هم بسراید غزل!
شهد لبت نیشکر از قندهار
نمره کم آورده کنارت عسل!
تا که نظر کردهِٔ هم ما شویم
غَزوه خیبر شده در این محل!
محو تماشای تو من می شوم
گم نشوی از نظرم چون دکل!
من به تو آخر که نخواهم رسید
این همه باشد به تو مثله مَثَل!!
ارس آرامی
ZibaMatn.IR