ای آنکه بی تو چشم و دلم را قرار نیست
از من سلام و از تو علیک انتظار نیست
از بام نخوتت به دلم سنگ میزنی
از کوچه ات به خیر کسی را گذار نیست
در اعتلای عشق تو جستم خلود را
غافل که جز به فتنه تو را اشتهار نیست
در شقه شقه های روانم، توهمی
دیوانگی مهارت شاقیست، عار نیست
هی خنده خنده رفت دو روز مجال ما
اینگونه وقت و بخت کشی افتخار نیست
گلدان و شمع و ترمه ، پس از مرگ مهمل است
دریاب این ودیعه که جان ماندگار نیست
شهزاد شادخوار نظرباز خودپسند
حظّیست در قیود که در اختیار نیست
جرم از من است یا که تو خاطر مکدری؟
در صحن گلشنی و دلت با بهار نیست
"ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش"
بدرود بیوفا، که تو را عرق یار نیست!
ZibaMatn.IR