من توی چند سالی ڪه از خدا عمر گرفتم، تا به حال تسلیم هیچ چیز نشدم! نه تسلیم غم و غصه، نه تسلیم این زندگیِ مزخرف! اما امروز برای اولین بار در طول زندگیم، تسلیم شدم! تسلیم طعمِ عسلِ شیرینِ چشمای ڪسی ڪه، نگاهش دوست داشتن رو فریاد میزد! آره! برای اولین بار میخوام تسلیم بشم! شاید جهنمِ زندگیم بهشت بشه، شاید شیرینیِ عسلِ چشماش، توی لحظه به لحظه ی زندگیم نفوذ ڪنه!(=
نویسنده : نگار عارف
ZibaMatn.IR