پیش من هی گیسوانت را پریشان میکنی؟ خیلی بدی!
شاعر دلداده را سر در گریبان میکنی؟ خیلی بدی!
من زلیخا می شوم... رسوای عالم و دریغ
تو خودت را هی عزیز مصر و کنعان میکنی؟ خیلی بدی!
گشته ام کل جهان را پس شکار من کجاست؟
عشقِ من را در دل صیاد پنهان میکنی؟ خیلی بدی!
وقت دلتنگی که چند فرسخ ز تو دورم چرا
یادی از جام عسل، آیینه شمعدان میکنی؟ خیلی بدی!
دفتر من را نمی گیری و شعرم تِه کشید
با نبودن عاشقت را هی تو ویران میکنی، خیلی بدی!
من کلاغ بدبیارم در رسیدن ها که نیست،
تک امید من تویی صحبت ز پایان میکنی؟! خیلی بدی!
ارس آرامی
ZibaMatn.IR