من تو را آن عطش جان تو را می خواستم
گوشه ای از لب خندان تو را می خواستم
هر چه زیباست با تو زیباست ای زیبا نگه
جان به قربان تو چشمان تو را می خواستم
ای غزالی که غزل زاده شعرم تو شدی
من غزل خوانی چشمان تو را می خواستم
در عوض حال پریشانی که من داشتم
من فقط موی پریشان تو را می خواستم
جان من بر کف و عشقم همه اش تقدیمت
جان به قربان تو دستان تو را می خواستم
ZibaMatn.IR