زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

خسته ام خسته ز دردی ناگفتنی
خسته از باران های گاه و بی گاه چشمانم
خسته از راهی که نرفته تمام میشود
خسته از شب های بی پایان ِ زندگی ام
خسته از آغوش های خالی ام
خسته از دل کندن ُ رفتن
ای کاش این خستگی هایمان جسمی بود
تا با خواب این درد ِ خستگی را التیام میدادیم
ولی درد ِ خستگی های روزمره ِ ما از کوه کَندَن نیست
ما خسته از دل کَندَنیم
آری ما جان کَندیم تا دلی بدست بیاوریم
اما بی خبر از آنکه
کسی زودتر از ما ؛
قله عاطفی قلبش را فتح کرده بود
و ما در سرمای جان سوز به ناچار
مجبور به برگشتن شدیم ..
و این حال ِ پریشان ِ مرا جز تنهایی هایم کسی
نخواهد فهمید ..


سیده فاطمه حسینی
ZibaMatn.IR

سیده فاطمه حسینی ارسال شده توسط
سیده فاطمه حسینی


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید

انتشار متن در زیبامتن
×