شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
برونگرا هایی که درونگرا میشن کسی نبوده بهشون توجه کنه و احساساتشون نادیده گرفته شده ؛ این جور افراد به محض پیدا کردن آدم درست خودشون دوباره به حالت قبلی که برونگرا بودن برمیگردن .. حالا آدمایی که از اول درونگرا بودن و بعد برونگرا شدن این افراد و شریک زندگیشون جزو خوشبخت ترین ها میشن.و چقدر مظلوم اند اون هایی که درونگرا میشن و درونگراتر باقی میمونن .......
از وقتی اومدی تو زندگیم ! از وقتی که دیدمت و تو آغوشم فشردمت ،از وقتی که دستای سرد و لرزونم رو تو دستای گرم و امن تو گذاشتم ، تازه فهمیدم عشق ینی چی! تازه فهمیدم ؛ استرس و دلهره بهم رسیدن و باهم موندن یعنی چی ، فهمیدم عشق رفاقته ، وفاداریه پای هم موندنه ..فهمیدملحظه شماری واسه یه لحظه دیدنش یعنی چی ،قدم زدن ُ ،خندیدن ُ، دیونه بازی یعنی چی ،.... پر از احساسم پر از حسای مثبتی که لبریز شده از وجودم..خواستم بگم از وقتی اوم...
هر چی که بیشتر میگذره ؛ ترجیح میدم بیشتر سکوت کنم!لزومی نداره حرفی بزنم ؛لزومی نداره حرفایی رو حتی بشنوم ترجیج میدم تو خلوت و تنهاییم به سکوتمادامه بدم تا با آدمایی هم کلام بشم که هیچ وقت تو شرایط سخت من نبودن تا درکم کننتوقعی ندارم ولیترجیح میدم که گاهی دوری کنم چون دیگه یه چیزایی رو متوجه شدم که توصیفکردنی نیست ، درک کردنیه ..شاید الان که داری این متنو میخونی فکر کنی اینا از خستگی ، نا امیدی و یا هر چیز دیگه ای باشه و...
ایام شهادت مادرمه 😭مادری که خیلی جاها برام مادری کرده خیلی جاها دستمو گرفته ، خیلی جاها حواسش بهم بودهخیلی جاها دستمو گرفته و نذاشته تو گناه غرق بشم ..ولی من نتونستم هنوز براش دختر خوبی باشمهنوز نتونستم اونجوری که مادرم میخواد باشمخیلی جاها وقتی عمیقا متوسل میشدم با ی گوشه چشمی کارم و درست میکرد خواستمو اجابت میکردقربونتون برم که برای من جاهایی ضامن شدین که هیچکسی ضمانتمو نمیکرد..مادر دعا کن برای ظهور امام زمانمون دعامون کن که...
یه روز اومد بهم گفت : تنها داراییم چشماته اگه از زندگیم بری ورشکسته ترین و فقیر ترین آدم میشم..راستم میگفت گاهی دارایی آدمها فقط پول نیستگاهی بودن و نفس کشیدن ِ کسی که دوسش داری ،میشه تنها داراییت..حواستون به این دارایی هاتون باشه ؛چون روزی میرسه که به خودتون میایید و میبینیدکه فقیر ترین آدمید ..سیده فاطمه حسینی...
و گاهی عشق! جای دیگری ست دست در دست دیگری ستو در حتی آغوش دیگر ..سیده فاطمه حسینی...
مراقب حرفامون باشیم ! بعضی وقتا درد و دل میکنی که قلبت خالی شه دیگه نمیدونی با حرفات ممکنه قلب طرفت پُر بشه ، بشکنه و ..مراقب حرفامون باشیم مراقب حرفایی که به اسم درد و دل میزنیمبعضی وقتا آدم ها با قطره ای لبریز میشن و با کلمه ای میمیرن .. سیده فاطمه...
و مهری هم با اندوه ِ بی مهری ات سپری شد ...سیده فاطمه حسینی...
باران میبارد که مرا مبتلا کند درد ِ این دل ِ سوخته را مداوا کندرفتی ُ دریا غرق در اَشک هایم شداما کسی نبود تا دلم مدارا کندسیده فاطمه حسینی...
عمر در حال ِ گذر است !هیچ ماهی هم پشت اَبر نمیماند..!سالها هم اگر باران بیاید ،آسمان هم اگر مدام اَبری باشد ،باز هم کسی ماه را از یادش نمیبرد ؛برای ماه بودن باید کافی ست فقط مهربان باشیاگر سالها هم بگذرد ،کسی ماه ِ مهربانی چون تو رافراموش نمیکند..سیده فاطمه حسینی...
وقتی میدونی موندنی نیستی نیا !!چرا وقتی میدونی این آدم ، آدم ِ تو نیست میری باهاش صحبت میکنی ، خاطره میسازی؟ هرکدوم از ماها یه حسی داریم که بهمون میگه اینآدم ، آدم ِ زندگی ما نیست !!ولی چرا بعضیا اصرار دارن که هست و فقط میرن ، که تجربه ش کرده باشن همین ....وقتی میدونی آدم تو نیست آدم ِش نیستی نرو و باهاش خاطره نساز نرو و علاقه ای که توی تو واقعی نیست توی ِ آدم دیگه به وجود نیار تا وقتی از نوع ِ احساست مطمئن نشدی چی...
به چیز هایی رو لازم نیست بنویسی !!اومدم یه سری حرف هایی رو بنویسم دیدم بعضی حرفا نه تنها ارزش زدن نداره حتی ارزش نوشتن هم نداره اما بعضی وقتا اتفاقاتی میوفته کلی حرف هم داری ، حتی ارزش نوشتنش رو هم داره ولی نمینویسی که یادت نمونه یادت نیاد چه روزایی بهت گذشت تا گذشت چه تلخ چه شیرین اکثرا خاطراتی که عمیقا حالمونو خوب یا بد میکنن جایی نوشته نمیشن اما جایی هک میشن که هیچ چیز نمیتونه اونو از بین ببره حتی حک کردن روی سنگ ها هم از بی...
بی تو من با اندوه ِ سرد ِ این زمستان چه کنم؟!با روزهای دلگیر ُ شب های زمستان چه کنم چه بگویم ؛ بی تو من هر نفسم غم داردچه بگویم که برف هم یک جوری ماتم دارد ..سیده فاطمه حسینی...
میمانم ُ عصای دستت میشومهمدم روزهای سختت میشومپای تو میمانم ُ به تو ثابت میکنمتا ابد جادوی وصلت میشومسیده فاطمه حسینی...
میرسد روزی شوم آواره ی کوی دگراز همان کوی دگر باز شود روی دگراز دل و چشمم تو افتادی دگرهر چه کردی تا با خود کردی دگر...
پیچش ِ زلف ِ تو اینگونه مرا رسوا کرد دل ِ رنجور ِ مرا خسته از این دنیا کردای تو که آمدنت همچو عسل شیرین استچشم بر هم زدمو یار مرا تنها کردسیده فاطمه حسینی...
بی تو هوای من چه بارانی ست در کوچه های شب نگرانی ستبگو کجا بگردم به دنبالتکه عاشقانه های من پنهانی ست روزهایم میگذشت ُ نمی دیدی که حال ُ احوال ِ من چه طوفانی ستهرگز ندیدی دلواپسی ِ مرا که روز های عمر من پایانی ست ..سیده فاطمه حسینی...
خسته ام خسته ز دردی ناگفتنیخسته از باران های گاه و بی گاه چشمانم خسته از راهی که نرفته تمام میشودخسته از شب های بی پایان ِ زندگی امخسته از آغوش های خالی ام خسته از دل کندن ُ رفتن ای کاش این خستگی هایمان جسمی بود تا با خواب این درد ِ خستگی را التیام میدادیمولی درد ِ خستگی های روزمره ِ ما از کوه کَندَن نیست ما خسته از دل کَندَنیمآری ما جان کَندیم تا دلی بدست بیاوریم اما بی خبر از آنکه کسی زودتر از ما ؛ قله عاطفی قلبش را فت...
حدیث وصل ِ تو برام ، امید زندگانی بود نگاه ِ دل فریب ِتو ، دلیل آشنایی بودسیده فاطمه حسینی...