عشق اول!
عشق دوم!
عشق سوم!
عشق بی نهایتم...
دیگر عشق ها، پس از عشق اول، فقط برای پر کردن جای خالی همان عشق اول است! دیگر عشق ها فرع اند و عشق اول اصل است.
هدیه ی این عشق از نخست برایم سکوت و خاموشی و نگاه هایی عمیق در انتهای اقیانوس آرام ما بود. نه سلامی گفتیم و نه بدرودی گفتیم.
هیچ حرفی میان ما رد و بدل نشد. این عشق هرگز متولد نشد که بمیرد. عشق من روح سرگردانی بود که در کالبدی دمیده نشد. شبانه خیالت در خانه ام را می کوبد و من در را به رویش دیگر نمی گشایم. تو هرگز در مسافر خانه ی مرا نکوبیدی که روزی از درش خارج شوی. از در نیامده رفتی هم حکایت ما نیست؛حکایت ما خیلی کوتاه تر از این حرف هاست. کوتاهی اش از دم و بازدم نفس کوتاه تر، اما همین دم و بازدم نفس کوتاه باعث عمر هزار ساله نوح(ع) گردید. کلید دلم را به هیچ کس ندادم؛ کلید دلم دست عقل است. همه با چشم عاشق شدند،من با نگاه عاشق شدم. عقل من همه کاره و کارفرمای تمام وجود من هست. به دل کار عاشقی را می سپارد. اگر عقل این کار را به دل ندهد ، دل جرئت عشق بازی را نخواد داشت.عقل تمام راه و چاه را بلد است. اگر دست دل بود، از چاله عشق به چاله هوس می افتاد .مبادا با دل به راه عشق سفر کنی ؛ او نقشه ی راه عشق را برعکس گرفته است. جلوی من سبز نشو ای شکوفه ی من ! اگر تو را ببینم ممکن است تو را بچینم...
ZibaMatn.IR