یک عاشق برای خودش ربنا می گفت
هی گریه می کرد و خدا خدا می گفت
آنقدر که گریه کرد تا گریه از ما گرفت
نوکری از اشک خود ویزای کربلا گرفت
حضرت عشق اشک عاشق ارمغان دارم
من از هزاران مرگ تدریجی نشان دارم
من برای تو خبرهای فراوان از سر آوردم
از هزاران سربه دار سرهای دیگر آوردم
محمد خوش بین
ZibaMatn.IR