تو همانی که نمیمانی و من بر سر هر کوچه ز گرمای دو دست تو و آن فرد بدل نام خودم نیز بلرزم.. تا که آنگاه دو چشمان مِه آلوده من دزد نگاه تو شدند، دست او را بفشردی و مسیرت ز مسیرم، کوچه ها فاصله انداختی... مبینا سایه وند
عکس نوشته تو همانی که نمیمانی و من بر سر...
این متن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.