زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
5.0 امتیاز از 3 رای

می خواهم بنویسم...
ازچه بایدبنویسم؟!
این رااصلانمیدانم...
فقط میدانم بایدبنویسم
خسته ام اصلانوشتن باشد برای بعد آخر میدانی؟!
هیچ نوشته ای به ذهنم نمی آیدکه برایت بنویسم...
قلم رالای دفترمیگذاردحوصله اش دیگر به سرمی رود
اتاقش راترک می کندآرام آرام به سمت پنجره می رود
خیره به رهگذارن می شود به فکری عمیق فرومی رود
به جایی که نبایدهرگزبرودرفته بودبه گذشته اش می رود
زمزمه هاو نجواها بلندترمی شودگریه می کند
به خودمی آیدبرمی گرددبه اتاق شروع می کند
می نویسد ومی نویسدتازه میخواهد شروع کند
نیشخندی تلخ می زند
می نویسدومچاله می کند
آخ آخ که آخر دیر وقت شد همه جا تاریک شد
من برایت چیزی هنوزننوشته ام غروب شد
گفتی مشق عشق برایم بنویسید همه نوشتند
غرق گذشته بودم برای نوشتن گمانم دیر شد
نوشتن فایده ای نداردمرا ببخشید که دیر شد
خیلی دیر شد...
گاهی برای نوشتن دیر می شود...
ZibaMatn.IR

هیچی.. ارسال شده توسط
هیچی..


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید

انتشار متن در زیبامتن