سکوت
لبریزم،
از تهاجم سکوت!
می خواهم فریاد بزنم
و مترسک وجودم را
در پی افسارش دار بزنم!
می دانم،
دیگر فانوس جانش را نمی خواهد؛
او بریده است...
و هیس!
تمام...
تمام او پایان سکوتش است،
پایان یک عمر زندگی
که قصیده شده بر سر زبان ها.
می گوید استخوان ندارد و می چرخد
و ذره ذره جرقه می زند برآتش دلی...
آه!
و صد افسوس، از او که ادعای همدم دارد و خودش
همیشه تنهایی را به رخ می کشد.
و سکوتش
که قلب را خنجر می زند!
شیرین علیایی
@shirin oliyaee 🌱
ZibaMatn.IR