زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
5.0 امتیاز از 2 رای

و چشمانت شهر آشوب شعرهایم
که سکرش در هیچ شرابی که هفت زمستان را دیده نمی گنجد.

و اما دستانم را که می گیری
می پرم از خواب بی حوصلگی..
 قفل دستهایت جهان یک نفره  را
کلید هشت میلیاردی می زند.
و امان از گرمای آغوشت؛ هرم مرداد است بر زمهریر روحم

تو مرا بر راست سینه میفشاری  ، و امید بر دانه دانه شاخه رگهای چپ سینه ام جوانه می زند.

و پیوند می زند نگاه های عاشقانه ات پاییز عمرم را به بهار ..
هر چه عاشقانه داری به پایم بریز.

فقط موهایم را نباف؛
که شبی شاید چراغ چشمک زن آسمان شدم
و آنگاه
رویای عطر موهایم مجروح قلبت را
به مرگ می سپارد.

مریم جوکار دلارام
ZibaMatn.IR

دلآرام ارسال شده توسط
دلآرام


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید


انتشار متن در زیبامتن