زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

از بین رفتگران فقط تو هستی که پیپ می کشی. همیشه قبل از شروع کار می روی سراغ سطل زباله ای که دیگر چشم بسته هم می دانی کجاست و دست می کنی داخلش تا روزنامه امروز را بیرون بکشی. نمی خوانی. منتظر می مانی تا با هم قطارانت مسافتی را که باید تمیز کنید تمام شود. تمام که می شود، شروع می کنی به خواندن بخش آگهی استخدامی روزنامه. بهترین شغل ها را جدا می کنی. خودت را تصور می کنی که استخدام شده ای. با مدرک فوق لیسانس برق بهترین حقوق را می گیری. بهترین خانه را می خری.
با زنی زیبا آشنا می شوی. قرار می گذارید در بهترین کافه ها و رستوران ها و هتل های دنیا. رفت و آمدنتان زیاد می شود. تو هر روز عاشق تر می شوی. او هم هر روز عاشق تو. ازدواج می کنید. فرزندار می شوید. روز اول مدرسه رفتن پسرت است. ذوق زده ای! در پانزدسالگی بخاطر سیگاری که روی لبش می بینی توی گوشش می زنی. در هجدسالگی از اینکه تصمیم گرفته است دانشگاه نرود و صنعتی یاد بگیرد مخالفت نمی کنی. روزی که پسرت تصمیم می گیرد ازدواج کند خوشحالی. به دست هایت نگاه می کنی که نوه شیرین زبانت دستت را تاب می دهد و بالا و پایین می پرد. روز آخر است. روز آخر. فرشته مرگ را می بینی که می خواهد از تو تقاضا کند دنیا و ادم های دوست داشتنی زندگیت را بدرود بگویی. چشمهایت را که می بندی می بینی شب دیگریست. پیپت را روشن می کنی و همینطور که داری با هم قطارانت مسیر را جارو می کنی، به سراغ سطل زباله می روی و روزنامه امروز را بر می داری...

علی ناظری
ZibaMatn.IR

حوالی تو ارسال شده توسط
حوالی تو


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید

انتشار متن در زیبامتن