✍✍✍...🌺🍃🍃🍃
.
زمان در رگهای زندگیم یخ زده است...
سرمای احساس های یخ زده تا مغز استخوانم را منجمد میکند و از انبساط روح یخ زده ام تکه هایی از آن از چشمانم سرازیر میشود...
و من در انجماد زمان و سایه سکوت ساعت ها تکرار مردنم را در روزمرگیهای زندگیم نظاره میکنم...
در این عصر یخبندان احساس ها، همه جا پر شده از فریادهای یخ زده...نگاه های یخ زده...نفس های یخ زده...خیابان های یخ زده ای که دیگر هیچ قدمی گرمشان نمیکند...خنده های قندیل بسته...
وقلب ها...
قلبم را سخت در آغوش میگیرم تا آغوش سردم پناهی باشد برای تنها بازمانده خسته ای که برای التیام زخم های عشق تا آخرین ضربانش با بی رحمی روزگار میجنگد...
.
.
✍عارفه عطائی
ZibaMatn.IR