[دوو دانه دوو]
له مه کته ب بووم
ده یان پرسی دوو دانه دوو ده کاته چه ند؟
هه موو پێکڕا ده یان نووسی ده کاته چوار.
هه ر چه ند ئه من له حیسابا
نمره ی که مم ده هێناو ده هاتمه خوار
به ڵام لای من وا بوو دوو دانه دوو؛
نابێ به چوار؛ ده بێ به یه ک
ددان و دوو لێو و زمان؛ نابێ به چوار
ده بن به زار
به پێکڕای ده که ن هاوار...
دوو لاق و دووده ستی مرۆڤ؛ نابێ به چوار
له له شێکدا وا دێنه کار...
گه ڕه ک؛ کۆڵان؛ خانو و شه قام؛ نابن به چوار
ده بن به شار؛
تێدا ده ژین ده وڵه مه ند و خه ڵکی هه ژار...
لای من وا بوو کۆرکه و ڕێشه، لق و گه ڵا
نابن به چوار ده بن به دار؛
هێندێ کورت و هێندێک درێژ وه کوو چنار...
ئه وین و دڵ؛ جوانی و پاکی؛ نابێ به چوار
ده بن به یار؛ به لای دڵدار...
ئه م هه موو دوو به دووانه
ده بن به یه ک؛ نابن به چوار
یه کجار زۆرن؛
به ڵام له کوێ وا دێنه ژمار؟
ته نها ئه وه نده ده زانم
ئه گه ر له شم سه د پارچه که ن؛
بمده نه به ر گولله و ره گبار؛
بچمه سه ر دار
قسه ی دڵمه دێته سه ر زار:
کوردستانم وڵاتێکه و
نابێ به چوار
◇ برگردان فارسی:
در مدرسه که بودم،
می پرسیدند: دو بعلاوه ی دو چند می شود؟!
همه ی دانش آموزان می نوشتند: می شود چهار!
گرچه من همیشه در درس ریاضی
نمره ی کم می آوردم و تنبیه می شدم
اما برای من چنین بود که دو بعلاوه ی دو،
چهار نمی شود، بلکه یک می شود!
دندان و دو لب و زبان، چهار نمی شود!
بلکه فریاد می شود بر تن و جان...
دو پا و دو دست آدمی، چهار نمی شود!
بلکه در یک پیکر به کار می آیند...
کوچە و محله و خانە و جاده، چهار نمی شود!
بلکه شهر می شوند،
و در آن ثروتمند و فقیر، زندگی می کنند...
برای من چنین است که ساقه و ریشه و شاخه و برگ
چهار نمی شوند، بلکه یک درخت می شوند،
بعضی کوتاه و بعضی بلند مانند درخت چنار...
عشق و دل، زیبایی و پاکی، چهار نمی شود،
بلکه یار می شود در کنار دلدارش...
این همه دو بعلاوه دو، هرگز چهار نمی شوند،
خیلی مثال های دیگر هم هست،
اما، کجا چنین حساب و کتاب می کنند؟
فقط این را می دانم
اگر تنم را صد تکه کنند،
و بگذارندم جلوی رگبار گلوله،
یا که بر دارم بکشند،
حرف دلم را فریاد بر خواهم آورد:
کوردستان یک سرزمین است
و هرگز چهار قسمت نخواهد شد.
شعر: نادر قازی
برگردان: زانا کوردستانی
ZibaMatn.IR