شاید روزی شاید روزگاری...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

شاید روزی شاید روزگاری....

من چه می گفتم؟

انگار تمام باور هایم را

کسی غل و زنجیر می کرد

فریاد زدم :

روزی تمام اشک هایم می گفت:

«این شمع آب می شود»

اما چشمانم

«آتش گرفتن درخت» را

باور کرد  و درجا خاموشش

می دانی که؟

حرف

نه

حرف درخت است

نه حرف شمع

ZibaMatn.IR
علیرضا نجاری (آرمان)
ارسال شده توسط
متن علیرضا نجاری
اشتراک‌گذاری