روشنایی از روی پلک هایت پایین...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

روشنایی از روی پلک هایت پایین آمده
و بر دست هایت جلوس کرده

شب هم سیاه چادری ست متروک
که عشق تو آن را آباد کرده

و من، دستانم را برای گرفتن تابش ماه راهی کرده ام
شب را می بویم
گیسوی گلی پژمرده و پژمان را می بویم
که گویی چشم انتظار چیزی ست!
مهاب جنگل و امواجی را می بویم که نسیم شبانه
لخت و عورشان می کند.

در چشمان تو آسمان آیینه است
اما، پرسش هایم بی پایان و
زمان هم کوتاه است.

من پایان را می بینم
زندگی و مرگ را می بینم
روشنایی را بر روی پلک هایت
زندگی را در میان دست هایت...





شعر: رفیق صابر
ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی

ZibaMatn.IR
زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
ارسال متن