زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

حال مجنون دیده ام، دیگر نمی پرسم خبر

از خودو ازحال دل ، حیران شدم ؛ سوی دگر

راهی صحرای غربت ، گر چه رفتم بی صدا

می کنم در عشق پنهان خودم ؛ با دل سفر

ناخدای تن ، اگر باشد ؛ دل شیدای من

می برم جان را ، به قربانگاه دل بی پا و سر

ای دلادیدم بسی طوفان به خوددروصف عشق

دیده را ترکن که دارد،وصل خوبان؛صد خطر

شعله های عشق را ، من از ره دل برده ام

تا بریدم دل ، خزانم را بهار آمد ثمر

ره به سوی کوی خوبان از ره دل می برم

کی کند این دیده ام برکوی و برزن یک نظر

بادصبا
ZibaMatn.IR

آوای باد صبا ارسال شده توسط
آوای باد صبا


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید


انتشار متن در زیبامتن