زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
4.0 امتیاز از 5 رای

من اولین نگاهم که به جهانِ هستی افتاد
در آغوشِ مادرم بودم
اما ،کمی آنطرف تر
مردی صورتحسابِ بیمارستان به دست
این طرف و آن طرف می دوید
من اولین بار که یک متر از جهان را پیمودم
دستم میان دستانِ مادرم بود
اما روبرویم مردی عاشقانه نامِ مرا میخواند
من اولین بار که نرمیِ شانه را روی موهایِ دخترانه ام حس کردم
مادرم شانه به دست بود
اما کَمکی آنطرف تر مردی میخواند
دخترم زینب خاتون زلف داره مثل کمون
من اولین بار که با آن مدادِ سیاهِ نرم مشق میکردم
مادرم انگشت هایم را هدایت میکرد و میگفت بنویس بابا...
اما آنطرف تر مردی دلش غنج می رفت
من آنوقت که خواستم یاری بگزینم
مادرم نقل می ریخت و لا حول ولا می خواند
اما مردی در خفا اشک می ریخت
گویی که تکه ای از جانش می رفت
من مردی در زندگی ام دیدم که
قامتِ خانه، حرمتِ خانه،شرفِ خانه به نامِ نامی او معتبر بود
نام نامی ات بلند آوازه تر پدرم...
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR
متن های مرتبط احساسی پدر


انتشار متن در زیبامتن