در دل شب، زیر آسمانی پر از راز دریا با صدای عاشقانهاش، آغوشی را به من میدهد که فقط تو میتوانی در آن جا کنی. مهتاب در چشمهای تو میرقصد، که همچو نوری در دل تاریکی است، در این شب که با یاد تو پر میشود، عشق تو در قلبم...
آرامشم در چشم تو خانه گزیده است بیا چون رود در آغوش دریا رسیده است بیا بیتو دل از این شهر غمبار خسته شد جانم به هوای تو پرواز گزیده است بیا