متن شب تاریک
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شب تاریک
میِکشد هر شب مرا چشمان تو...
تا به سر حد جنون...
چه داند خوابناک مست مخمور
که شب را چون به روز آورد رنجور
هوا گرفته است
دلم تاب ندارد
گیسوانم را شانه زدم
خانه در سکوت است
بوی قهوه ای تلخ فضا را پر کرده است
اسمان تاریک شد
دلم بغض دارد امشب
ابرها شروع ب غرش کردند
گویی امشب باران هم ب احترام بغض هایم میبارد
نگاهی ب آسمان کردم
گفته بود...
مثل چشمان سیاه تو، پیدا نشود
حتی به خــــواب...
در خیال تو شبی تا به سحر سوختمی
همچو شمعی که در آتش به شرر سوختمی
آتش عشق تو در سینه چنان شعله کشید
که چو پروانه در این شوق و خطر سوختمی
چشم مستت چو به جادو دل من را میبرد
در تب هجر تو هر لحظه دگر سوختمی...
بیدارم
چون
امشب
زورِ
غم
بیشتره (:
در دل شب، سایهٔ سرشار میسازد مرا
سکوتش، سرمهٔ اسرار میسازد مرا
چون نسیم نرم، نازکخواب گیسو را نواز
نغمهاش، نوشی به ناهار میسازد مرا
در غم دوری چو دودی در دل آتش نهان
عشق او، آتش به اخگر میسازد مرا
در غبار گمشده، گویی که گردابی شدم
گردش گردون،...