پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
سه چیز تمامی نداردتوو عشقو مرگمحمود درویشمترجم : احمد دریس...
دیگر اصلا به آمدنت فکر نمی کنمهر آنچه که لازم بودبه سرم آمدبهارتابستانپاییز و شبی بلند و جانکاهبنام یلدا...
پدر نمردبلکه آن شب به خانه نیامدمثل اینکه فهمیده بودقرار است یک شب دیگربیشتر از شبهای دیگرشرمنده ی من و یلدا باشد!...
دل تنگی، همان دردِ گشتن دنبالِ شادیگذشته است...■شاعر: محمود درویش | فلسطین، ۲۰۰۸-۱۹۴۱ |■برگردان: احمد دریس...
می گویند: برای ات خواب های خوشی آرزومندیمآیا کسی هم هست که به من بگوید:برای ات واقعیتی زیبا آرزومندمخواب زیبا به چه کارمان می آیدما گرفتار واقعیتی دردناک هستیم■شاعر: محمود درویش | فلسطین، ۲۰۰۸-۱۹۴۱ |■برگردان: احمد دریس...
شادی های این روزها مثل پاکت چیپس اند برای بچه هااز دور بزرگ می نمایند و چشم گیر و از نزدیک کم هستند و زود گذر...