ای دختر شهر آشوب سر دسته هر اوباش رویای منی هر شب شاهن شه قلبم باش یک پنجره ای وا کن گاهی تو نگاهم کن یک بار دگر بازم عشقم تو صدایم کن تابو شکن ای بانو چشمان تو چون آهو گفتم به تمنایت در گوش فلک یا هو و...
چیز دیگر را روایت میکند بی تعارف این دلم خیلی هوایت میکند قلب من با هر صدا با هر تپش با هر سکوت غرق در خون یکنفس دارد دعایت میکند